logo
دوره 27، شماره 1 - ( زمستان 1399 )                   جلد 27 شماره 1 صفحات 81-62 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Bagheri M, Nematollah Zadeh Mahani K, Pour Amrollahi M. The Mediating Role of Alexithymia in the Relationship of Coping Strategies and Personality Traits With Obsessive-Compulsive Disorder. Intern Med Today 2020; 27 (1) :62-81
URL: http://imtj.gmu.ac.ir/article-1-3492-fa.html
باقری مسعود، نعمت‌اله‌زاده ماهانی کاظم، پور‌امرالهی مریم. نقش میانجی ناگویی هیجانی در رابطه بین سبک‌های مقابله‌ای و ویژگی‌های شخصیتی با وسواس فکری عملی. طب داخلی روز. 1399; 27 (1) :62-81

URL: http://imtj.gmu.ac.ir/article-1-3492-fa.html


1- گروه روانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، ایران.
2- گروه روانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی زرند کرمان، ایران.
3- گروه روانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی زرند کرمان، ایران. ، mashizi88@yahoo.com
واژه‌های کلیدی: ناگویی هیجانی، مقابله، شخصیت، وسواس
متن کامل [PDF 7633 kb]   (1832 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (2702 مشاهده)
متن کامل:   (4491 مشاهده)
مقدمه
در دنیای پیچیده امروز، انسان با مسائل و مشکلات زیادی روبه‌روست. مسائلی از قبیل فقر، بی‌خانمانی، بیکاری، نابسامانی‌های اجتماعی و جنگ، تغییرات سریع اجتماعی و فشارهای زندگی مدرن، تنهایی و محرومیت‌های شخصی و فقدان منابع حمایتی، بیماری‌های درمان‌ناپذیر و غیره. از بین همه این خطرات بروز مشکلات روان‌شناختی یکی از چالش‌های عمده انسان در عصر نوین‌ است. در این میان اختلال وسواسی به‌ دلیل ایجاد مشکلات عدیده در زمینه‌های شغلی، خانوادگی، اجتماعی و غیره موجب ناراحتی و پریشانی مبتلایان به این اختلال و نیز خانواده‌های آنان می‌شود [1].
 اختلال وسواس فکری عملی یکی از متداول‌ترین اختلالات روان‌پزشکی است که با میزان شیوع طول عمر تخمینی 3-2 درصد تقریباً دو برابر اختلالات اسکیزوفرنیا و دوقطبی شیوع دارد. اختلال وسواس فکری عملی یک بیماری مزمن و ناتوان‌کننده است که دارای دو جنبه شناختی (فکری) و رفتاری (عملی) است [2]. افکار وسواسی، افکار، تکانه‌ها و تصویرهای ذهنی مزاحم و تکرارشونده هستند [3]. این اختلال با ظاهر شدن در طول دوره کودکی و بزرگسالی اولیه، یک سیر بروز ابتدایی دارد و در صورت عدم درمان روندی رو به نقصان پیدا می‌کند [4]. راهنمای تشخیص آماری اختلال‌های روانی [5] بیان می‌کند که ویژگی‌های اساسی OCD، وسواس‌های فکری یا عملی تکرارشونده‌اند که به ‌اندازه‌ای شدیدند که زمان زیادی را به خود اختصاص می‌دهند یا به اختلال مهم پریشانی چشمگیری منجر می‌شوند. فرد در دوره اختلال تشخیص می‌دهد که وسواس‌های فکری عملی او نامعقول و افراطی هستند [6].
 یکی از متغیرهایی که با وسواس ارتباط دارد، ویژگی‌های شخصیتی است [1، 7]. شخصیت در نظر مردم معانی مختلفی دارد [8]. ویژگی‌های شخصیتی عبارت است از مجمع سازمان‌یافته واحدی متشکل از خصوصیات نسبتاً ثابت و پایدار که بر روی‌ هم یک فرد را از فرد دیگر متمایز می‌‌کند [9]. ویژگی‌های شخصیتی نقش مهمی در عملکرد عاطفی و هیجانی و جسمانی مؤثر و اثربخش دارد [10، 11]. ابعادی که الگوی پنج‌عاملی شخصیت را دربر می‌گیرد شامل روان‌رنجورخویی، برون‌گرایی، سازگاری، وظیفه‌شناسی و گشودگی به تجربه می‌شود. هریک از این پنج عامل در کل، به ‌وسیله گرایش‌های جدا از موقعیت می‌توانند در افکار، احساسات و واکنش‌های افراد به وجود آیند [12]. کاستا و مک کری [13] به این نتیجه رسیدند که شخصیت از پنج بُعد اصلی تشکیل ‌شده است که عبارت‌اند از: روان‌رنجورخویی که به تمایل فرد برای تجربه اضطراب، تنش، ترحم‌جویی، خصومت، تکانش‌وری، افسردگی و عزت ‌نفس پایین ‌بر می‌گردد؛ برون‌گرایی که به تمایل فرد برای مثبت بودن، جرئت‌طلبی، پرانرژی بودن و صمیمی بودن اطلاق می‌شود؛ گشودگی که به تمایل فرد برای کنجکاوی، عشق به هنر، هنرمندی، انعطاف‌پذیری و خردورزی اطلاق می‌شود، درحالی‌که گشودگی به تجربه، با تمایل فرد برای بخشندگی، مهربانی، سخاوت، همدلی و همفکری، نوع‌دوستی اعتمادورزی همراه است؛ وظیفه‌شناسی که به تمایل فرد برای منظم بودن، کارا بودن، قابلیت اعتماد و اتکا، خودنظم‌بخشی، پیشرفت‌مداری، منطقی بودن و آرام بودن برمی‌گردد [14]. رکتور و همکاران [15] در پژوهشی که بر روی بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی و افسرده انجام دادند، نتیجه گرفتند که در هر دو گروه بین روان‌رنجورخویی، برون‌گرایی، سازگاری با گشودگی به تجربه، رابطه متوسط وجود داشت. همچنین برون‌گرایی رابطه مثبت با توافق‌پذیری در هر دو گروه داشت. در حالی‌که ویژگی شخصیتی برون‌گرایی با ویژگی شخصیتی وظیفه‌شناسی در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی رابطه نداشت، ولی رابطه مثبتی بین این ابعاد در گروه افسرده وجود داشت. نهایتاً سازگاری در هر دو گروه با با وجدان بودن رابطه مثبت داشت. همچنین نقدی و همکاران [1] به این نتیجه رسیدند که بین دو گروه در نمره کل صفت نوروتیسم و چهار خرده‌مقیاس این صفت یعنی اضطراب، افسردگی، کم‌رویی و آسیب‌پذیری رابطه وجود دارد و افراد مبتلا به OCD در این صفت و در در چهار خرده‌مقیاس از شش خرده‌مقیاس آن نمرات بالاتری کسب کردند.
به ‌نظر می‌رسد که سبک‌های مقابله‌ای با وسواس مرتبط باشند. سبک‌های مقابله مجموعه‌ای از تلاش‌های شناختی و رفتاری فرد است که در جهت تعبیر و تفسیر و اصلاح یک وضعیت تنش‌زا به ‌کار می‌رود و منجر به کاهش رنج ناشی از آن می‌شود [16]. مقابله درواقع به تلاش‌هایی گفته می‌شود که فرد با توجه به شناخت محیط، برای برطرف کردن شرایط استرس‌زا انجام می‌دهد [17]. هرچه توانایی افراد برای مقابله بیشتر باشد احتمال دارد کمتر گرفتار موقعیت‌های آسیب‌زا شوند [18]. به‌ عبارت ‌دیگر آسیب‌پذیری فرد در برابر فشار روانی متأثر از مهارت‌های مقابله‌ای و حمایت‌های اجتماعی موجود‌ است [19]. مقابله متمرکز بر مسئله و مقابله متمرکز بر هیجان دو روش عمده مقابله با استرس هستند [20]. در روش مقابله مسئله‌مدار، فعالیت‌ها مبتنی بر محیط است و خود جهت رفع یا تغییر شرایطی ارزیابی ‌شده است که به‌ عنوان تهدید در نظر گرفته می‌شود، اما مقابله هیجان‌مدار؛ فعالیت‌ها یا افکاری هتند که برای کنترل احساسات نامطلوب ناشی از شرایط استرس‌زا استفاده می‌شوند [21]. نتایج مطالعات نشان داده است که سبک‌های مقابله‌ای با سلامت روانی مرتبط است [22،  23]. سبک‌های مقابله‌ای موجب کاهش اضطراب و استرس می‌شوند و در مقابل سبک‌های غیرکارآمد، موجب از دست رفتن اعتماد فرد نسبت به توانایی‌هایش در مقابله و درنتیجه رشد اضطراب، فوبیا، وابستگی دارویی، افسردگی و غیره می‌شوند [24]. پژوهش‌ سادوک و سادوک نشان داد که سبک‌های مقابله‌ای به ‌عنوان فرایندهای تفکر منفی از جمله عوامل زیربنایی در شروع و تداوم اختلال وسواس فکری عملی هستند [25]. همچنین پژوهش ساندرسون نشان می‌دهد که مقابله هیجان‌مدار با سازگاری منفی همراه است. پرهیز از اندیشیدن به یک رویداد آسیب‌زا حتی مانع از این می‌شود که افراد این تجربه را درک کنند و سرانجام با آن کنار بیایند. درنهایت چون تلاش مستمر برای پرهیز از اندیشیدن به موضوعات ناراحت‌کننده منجر به برانگیختگی فیزیولوژیکی مزمن می‌شود، تکیه‌ بر این راهبرد مقابله‌ای کاهش فعالیت ایمن سلولی را در پی دارد [26]. لازاروس [27] معتقد است راهبردهای مقابله‌ای دارای پنج وظیفه‌اند: کنار آمدن واقع‌گرایانه با مشکل، عمل کردن در جهت سازگاری با وقایع منفی، حفظ تصور مثبت از خود، حفظ تعادل هیجانی و روابط رضایت‌بخش با دیگران [28]. تحقیق بشارت و همکاران [29] با هدف تبیین سلامت روانی بر حسب سبک‌های مقابله مسئله‌مدار، هیجان‌مدار مثبت و هیجان‌مدار منفی در گروهی از بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس نشان داد که سبک مقابله هیجان‌مدار مثبت با بهزیستی روان‌شناختی رابطه مثبت و با درماندگی روان‌شناختی رابطه منفی دارد. همچنین سبک مقابله هیجان‌مدار با بهزیستی روان‌شناختی رابطه منفی و با درماندگی روان‌شناختی رابطه مثبت دارد. همچنین وینگنفلد و همکاران [30] در پژوهش خود دریافتند که سبک مقابله‌ای هیجان‌مدار به‌ طور مثبت با آسیب‌شناسی روانی رابطه دارد، در حالی ‌که راهبردهای مقابله‌ای مسئله‌مدار با آسیب‌شناسی روانی، در مورد اتفاقاتی که شرکت‌کنندگان در برخورد با آن مشکل داشتند، همبستگی منفی نشان داد.
متغیر دیگری که در سندرم بالینی وسواس نقش عمده‌ای دارد، ناگویی هیجانی است [31]. ناگویی هیجانی به‌ دشواری در خودتنظیم‌گری هیجانی و به‌ عبارت ‌دیگر به ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات هیجانی و تنظیم هیجان‌ها گفته می‌شود [32]. این متغیر روان‌شناختی متشکل از دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات و جهت‌گیری فکری بیرونی است. این مشخصه‌ها که سازه ناتوانی هیجانی را تشکیل می‌دهند، بیانگر نقایصی در پردازش شناختی و تنظیم هیجانات هستند [33]، به‌خصوص در شرایطی که انجام یک تکلیف چندان آسان نیست [34]. افراد مبتلا به ناگویی هیجانی، تهییج‌های بدنی بهنجار را بزرگ می‌کنند و نشانه‌های بدنی انگیختگی هیجانی را بد تفسیر می‌کنند. اعتقاد بر این است که ناتوانی هیجانی، عامل خطرساز برای بسیاری از اختلالات روان‌پزشکی است؛ زیرا افراد مبتلا به این عارضه بسیار تحت ‌فشار همبسته‌های جسمانی هیجانی هستند که به کلام درنمی‌آیند. این نارسایی مانع تنظیم هیجانات شده، سازگاری موفقیت‌آمیز را دشوار می‌کند. افراد مبتلا به ناگویی هیجانی برای بیان احساساتشان دست به فعالیت‌های غیرکلامی مخربی می‌زنند. بسیاری از پژوهشگران نقش روانی، اجتماعی و زیستی را در ابتلا به ناگویی هیجانی دخیل می‌دانند [35]. تحقیقات نشان می‌دهد ناگویی هیجانی اثرات منفی روی بهزیستی روان‌شناختی و هیجانی می‌گذارد و عاملی خطرساز در ابتلای افراد به پریشانی هیجانی، مشکلات روان‌شناختی و تشخیص عدم سلامت ذهنی است [36، 37]. بشارت [38] نیز به این نتیجه دست‌یافت که گروه وسواس نسبت به سالم نمره کلی بالاتری در مقیاس ناگویی هیجانی کسب کردند. در تحقیقی که توسط گریب و همکاران [39] انجام گرفته شد نیز گروه وسواس نمره بالاتری در ناگویی هیجانی نسبت به گروه سالم به دست آوردند. وجود یافته‌های ناهماهنگ در قلمرو پژوهش‌هایی که به بررسی ارتباط اختلال وسواس فکری عملی با متغیرهای دیگر پرداخته‌اند، ضرورت پرداختن به این مسئله را بیشتر می‌کند. بررسی ارتباط نشانگان وسواس فکری عملی با نشانه‌های اختلال‌های دیگر اضطرابی، ناگویی خلقی، سبک‌های مقابله‌ای و اختلال‌های شخصیتی، هدف کوشش‌های پژوهشی فراوانی بوده است که به یافته‌های با ارزش منتهی شده‌ا‌ند. اما در این زمینه هنوز پرسش‌های فراوانی وجود دارند که ضرورت تدابیر جدید پژوهشی و در نظر گرفتن متغیرهای دیگر را به میان می‌آورند. پژوهش حاضر با در نظر گرفتن این نکته و به میان آوردن مؤلفه‌هایی که ورود بعضی از آن‌ها به این قلمرو تقریباً جدید است، از زاویه دیگری به این مسئله پرداخته است. بنابراین با توجه به مطالب مطرح‌شده و اهمیت موضوع، هدف اصلی مطالعه حاضر نقش میانجی ناگویی هیجانی در رابطه بین سبک‌های مقابله‌ای و ویژگی‌های شخصیتی با وسواس فکری عملی بود.
مواد و روش‌ها
روش پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع مدل‌یابی معادلات ساختاری‌ است. جامعه‌ پژوهش تمامی بیماران مبتلا به وسواس فکری عملی مراجعه‌کننده به کلینیک‌های روان‌پزشکی شهر کرمان در سال 1397-1398 بودند. با توجه به اینکه شیوع اختلال وسواس فکری عملی در شهرستان کرمان توسط جامعه روان‌پزشکان بررسی نشده و آمار دقیقی در دسترس نبود، حجم جامعه آماری در این پژوهش نامعلوم‌ است. از آنجایی ‌که حجم نمونه در مدل‌سازی معادله ساختاری تحت تأثیر عوامل متعددی نظیر شکل توزیع متغیرهای مطالعه در فضایی چندبعدی (برقرار بودن نرمال بودن چندمتغیره)، روش برآورد پارامترها (به‌ عنوان‌ مثال χ²، CFI، AGFI) و پیچیدگی مدل قرار می‌گیرد و همچنین اینکه پارامترهای برآورد‌شده، آزمون فرضیه‌ها و برآورد شاخص‌های برازش کلی مدل تحت ‌تأثیر حجم نمونه قرار می‌گیرد و همچنین اینکه به ‌زعم هو در سال 2008 و کلاین در سال 2010 حداقل حجم نمونه لازم در مدل‌های ساختاری دویست نفر است [40]؛ نمونه پژوهش حاضر دویست نفر در نظر گرفته شد. 
با توجه به محدودیت‌های پژوهشگر، از روش نمونه‌گیری در دسترس برای انتخاب نمونه استفاده شد. در این پژوهش با مراجعه به کلینیک‌های روان‌پزشکی، نمونه‌ها به روش در دسترس از بین افرادی که توسط روان‌پزشک به ‌عنوان افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی تشخیص داده شدند، انتخاب و مقیاس مربوطه (آزمون مادزلی) و مصاحبه مختصر روی این بیماران اجرا شد. نمونه از بین بیمارانی که به ‌صورت سرپایی برای بار اول به درمان دارویی روی آورده بودند و یا در مراحل اولیه درمان قرار داشتند، انتخاب شدند. 
بعد از مشخص شدن دقیق نوع بیماری آزمودنی‌ها، دستورالعمل نحوه پاسخ‌گویی به سؤالات به آن‌ها آموزش داده شد. ملاک‌های ورود شامل تشخیص اختلال وسواس فکری عملی بر اساس مصاحبه بالینی و تأیید تشخیص بر اساس نظر روان‌پزشک، داشتن حداقل 15 سال سن و حداقل مدرک سیکل بود و ملاک‌های خروج هم شامل اختلالات سایکوتیک، اختلال توره، وابستگی دارویی، بیماری صرع، نشانگان روانی عضوی، اختلال دوقطبی غیر قابل‌ کنترل، استفاده از هر نوع داروی روان‌پزشکی یا خدمات روان‌شناختی در نظر گرفته شد. ابزار پژوهش، پرسش‌نامه سبک‌های مقابله‌ای لازاروس و فولکمن، پرسش‌نامه ویژگی‌های شخصیتی نئو، پرسش‌نامه ناگویی هیجانی تورنتو و پرسش‌نامه وسواسی فکری عملی مادسلی بود.
پرسش‌نامه سبک‌های مقابله‌ای: در زمینه پرسش‌نامه سبک‌های مقابله‌ای، از پرسش‌نامه راهبردهای مقابله‌ای فولکمن و لازاروس [41] استفاده شد که 66 سؤال دارد و هشت راهبرد مقابله‌ای را می‌سنجد. این الگوهای هشت‌گانه به دو دسته روش‌های مسئله‌مدار (جست‌وجوی حمایت اجتماعی، مسئولیت‌پذیری، حل مدبرانه مسئله و ارزیابی مجدد مثبت) و هیجان‌مدار (مقابله رویاروی‌گر، دوری‌جویی، خویشتن‌داری و گریز اجتناب) تقسیم شده‌اند. این پرسش‌نامه دارای مقیاس چهارگزینه‌ای لیکرت است که نشانگر «به کارنبرده‌ام» صفر، نشانگر «تا حدودی به کار برده‌ام» 1، نشانگر «بیشتر مواقع به کار برده‌ام» 2، نشانگر «زیاد به کار برده‌ام» 3 را نشان می‌دهد [41]. فولکن و لازاروس [41] در تحقیقی پایایی به روش همسانی درونی را 0/75 و پایایی خرده‌مقیاس‌های آن را از 0/61 برای روش مقابله دوری‌جویی تا 0/79 برای ارزیابی مجدد مثبت گزارش کرده‌اند. آقایوسفی [42] در تحقیقی پایایی این پرسش‌نامه را با روش همسانی درونی و آلفای کرونباخ 0/80 گزارش کرده است. پایایی این پرسش‌نامه به روش آلفای کرونباخ در پژوهش حاضر 0/77 به دست آمد.
پرسش‌نامه ویژگی‌های شخصیتی پنج‌عاملی نئو: این پرسش‌نامه ابتدا در سال 1985 تحت عنوان NEO با 185 سؤال توسط کاستا و مک کری [13] تهیه شد. بعد از آن بر اساس همین پرسش‌نامه فرم‌های 240 و 60‌سؤالی آن نیز به‌ وسیله همین پژوهشگران ساخته شد. در این پژوهش از آزمون FF1- NEO که دارای شصت سؤال و پنج عامل روان‌رنجورخویی، برون‌گرایی، سازگاری، وظیفه‌شناسی و گشودگی به تجربه را می‌سنجد استفاده شد [13]. این پرسش‌نامه توسط کیامهر [43] در دانشجویان دانشگاه‌های شهر تهران اعتباریابی شد. هریک از این عامل‌های دارای دوازده سؤال است. آزمودنی جواب را در یک طیف پنج‌درجه‌ای (کاملاً مخالفم، مخالفم، نظری ندارم، موافقم و کاملاً موافقم) انتخاب می‌کند. نمره‌گذاری این آزمون بر اساس نمره‌های صفر، 1، 2، 3 و 4 است و حداقل و حداکثر نمره هر آزمودنی در هریک از مقیاس‌های آن صفر و 48‌ است. مک کری وکاستا [15] ضریب آلفای کرونباخ پنج عامل روان‌رنجورخویی، برون‌گرایی، سازگاری، وظیفه‌شناسی و گشودگی به تجربه را به ترتیب 0/84، 0/82، 0/78، 0/65، 0/86 گزارش کرده‌اند. عبدالله‌زاده پایایی آزمون را برای پنج عامل N، E، O، A و C به ترتیب 0/67، 0/59، 0/19، 0/64، 0/76 گزارش کرد. پایایی این پرسش‌نامه به روش آلفای کرونباخ در پژوهش حاضر برای روان‌نجورخویی، برون‌گرایی، سازگاری، وظیفه‌شناسی و گشودگی به تجربه به ترتیب 0/73، 0/69، 0/80، 0/78، 0/81 به دست آمد.
پرسش‌نامه ناگویی هیجانی تورنتو: پرسش‌نامه ناگویی هیجانی تورنتو توسط باگبی و همکاران [44] برای سنجش ناگویی هیجانی افراد طراحی شد و دارای بیست سؤال بود. این ابزار دارای سه مؤلفه دشواری در شناسایی احساسات (هفت سؤال)، دشواری در توصیف احساسات (پنج سؤال) و تفکر عینی (هشت سؤال) بود. نمره‌گذاری پرسش‌نامه به‌صورت لیکرت پنج‌درجه‌ای از نمره 1 (کاملاً مخالف) تا نمره 5 (کاملاً موافق) بود. دامنه نمرات این پرسش‌نامه بین 20 تا 100 در نظر گرفته شد. به این صورت که نمره بین 20 تا 40 نشان‌دهنده ناگویی پایین فرد بود، نمره 40 تا 60 بیانگر ناگویی متوسط فرد و نمره بالاتر از 60 نشان‌دهنده ناگویی بالا در فرد بود [44]. ویژگی‌های روان‌سنجی این پرسش‌نامه در پژوهش‌هایی بررسی و تأیید شده است. در مطالعه بشارت [45] روایی هم‌زمان پرسش‌نامه برحسب همبستگی با ابزارهای بهزیستی روان‌شناختی و درماندگی روان‌شناختی بررسی و مورد تأیید قرار گرفت. همچنین ضرایب آلفای کرونباخ برای ناگویی هیجانی کل و سه زیرمقیاس 0/42 تا 0/85 محاسبه شد که نشانه همسانی درونی خوب پرسش‌نامه بود [38]. پایایی بازآزمایی پرسش‌نامه در دو نوبت با فاصله چهار هفته از 0/70 تا 0/77 برای ناگویی هیجانی کل به دست آمد و ابعاد آن تأیید شد [44]. پایایی این پرسش‌نامه به روش آلفای کرونباخ در پژوهش حاضر 0/71 به دست آمد.
پرسش‌نامه وسواسی فکری عملی مادزلی: پرسش‌نامه وسواسی فکری عملی مادزلی توسط هاجسون و راچمان [46] به ‌منظور پژوهش در مورد نوع و حیطه مشکلات وسواسی تهیه‌ شده است. این پرسش‌نامه شامل سی ماده است که نیمی از آن‌ها با کلید درست و نیمی با غلط‌ است. این پرسش‌نامه در اعتبار‌یابی اولیه در بیمارستان مادسلی توانسته است پنجاه بیمار وسواسی را از پنجاه بیمار روان‌نژند به‌خوبی تفکیک کند. همچنین این پرسش‌نامه در تحلیل محتوایی پاسخ‌های صد بیمار، چهار مؤلفه عمده را که منعکس‌کننده چهار نوع مشکل وسواسی در بیماران بود، مشخص کرد. این چهار مؤلفه عبارت‌اند از: وارسی، تمیزی، کندی و شک وسواسی که چهار مقیاس فرعی را تشکیل می‌دهند و با استفاده از یک روش نمره‌گذاری ساده به دست آمدند. اجرای این پرسش‌نامه بسیار سریع و آسان است؛ زیرا از سی عبارت تشکیل‌شده که پاسخ‌های آن به شکل درست یا نادرست است [46]. این پرسش‌نامه علاوه بر یک نمره کلی وسواس‌گرایی، چهار نمره فرعی برای بازبینی، شستن و تمیز کردن، کندی تکرار و تردید دقت به دست می‌دهد. این پرسش‌نامه فقط دو پرسش در ارتباط با افکار (وسواس فکری) دارد. همچنین میزان ناتوانی و شدت مشکلات را که در برابر گستردگی آن‌ها قرار دارد، نمی‌سنجد. با وجود این، می‌تواند بیماران مبتلا به وسواس فکری عملی را از سایر اشخاص روان‌رنجور تشخیص دهد. به ‌طور کلی پرسش‌نامه وسواس فکری عملی مادزلی ابزاری مفید و ساده است که می‌توان آن را همراه با روش‌های معمول سنجش به کار گرفت. این پرسش‌نامه به‌ویژه برای ارزیابی تغییرات در نتیجه اجرای درمان مفید است [46]. در پژوهشی با چهل بیمار، هاجسون و راچمن [46] نشان دادند که نمره کل این پرسش‌نامه نسبت به تغییرات درمانی حساس است. کلاً ثابت ‌شده است که پرسش‌نامه وسواس فکری عملی مادزلی ابزار مناسبی برای درمانگران و پژوهشگران در رابطه با پیامد درمانی است. همچنین برای بررسی سبب‌شناسی، سیر و پیش‌آگهی انواع مختلف شکایت‌های وسواسی ابزار مناسبی است. ضریب پایایی این پرسش‌نامه به روش بازآزمایی 0/89 به ‌دست‌ آمده است [46].
پس اخذ رضایت از بیماران وسواسی، پرسش‌نامه در اختیار آن‌ها قرار داده شد و در خصوص تکمیل پرسش‌نامه توضیحاتی به آن‌ها ارائه شد و پس از مدت‌زمانی که مورد توافق خود افراد بود پرسش‌نامه‌های پاسخ داده‌شده از آن‌ها دریافت شد. در تمام طول مدت انجام مطالعه محققان تلاش کردند که تمام ملاحظات اخلاقی مربوط به آزمودنی‌ها را رعایت کنند، ازجمله آزادی انتخاب در مشارکت یا عدم مشارکت در پژوهش که در این راستا تعدادی از افرادی که به ‌عنوان نمونه انتخاب‌ شده بودند به دلیل عدم رضایت، از فهرست افراد نمونه حذف شدند. همچنین به آزمودنی‌ها تضمین داده شد اطلاعاتی که از آن‌ها به دست می‌آید به‌ صورت محرمانه باقی خواهد ماند. طی پژوهش سعی شد اقدام یا فعالیتی که سلامت شرکت‌کنندگان در پژوهش یا دیگران را در معرض خطر قرار دهد، انجام نگیرد.
داده ها با استفاده از نرم‌افزارهای SPSS نسخه 23 و AMOS نسخه 20 تجزیه و تحلیل شدند. برای ارزیابی الگوی پژوهش از الگویابی معادلات ساختاری که یک روش همبستگی چندمتغیری است، استفاده شد.
یافته‌ها
نتایج پژوهش نشان داد که دامنه سنی نمونه‌ها بین 18 تا 45 بود که 38 نفر (19 درصد) در بازه سنی 25-18 سال، 38 نفر (19 درصد) در بازه سنی 30-26 سال، 45 نفر (22/5 درصد) در بازه سنی 35-31 سال، 26 نفر (13 درصد) در بازه‌ سنی 40-36 و 53 نفر (26/5 درصد) در بازه سنی 45-41 سال سن بودند. همچنین تعداد پاسخ‌گویان مرد 112 نفر (56 درصد)، تعداد پاسخ‌گویان زن 88 نفر (44 درصد) بودند. 61 نفر (30/5 درصد) دارای تحصیلات دیپلم، 40 نفر (20 درصد) دارای تحصیلات فوق‌دیپلم، 58 نفر (29 درصد) دارای تحصیلات لیسانس و 41 نفر (20/5 درصد) دارای تحصیلات فوق‌لیسانس بودند.
یافته‌های توصیفی میانگین، انحراف معیار، کمترین و بیشترین، چولگی و کشیدگی متغیرهای پژوهش در جدول شماره 1 ارائه‌ شده‌اند. 


کلین پیشنهاد می‌کند که در مدل‌یابی علّی، متغیرها باید نرمال باشند. او پیشنهاد می‌کند که قدر مطلق چولگی و کشیدگی متغیرها به ترتیب نباید از 3 و 10 بیشتر باشد. با توجه به جدول شماره 2 قدر مطلق چولگی و کشیدگی تمامی متغیرها کمتر از مقادیر مطرح‌شده توسط کلاین است؛ بنابراین، این پیش‌فرض مدل‌یابی یعنی نرمال بودن برقرار است. 


ارتباط بین متغیرها نیز با همبستگی پیرسون سنجیده شده است که نتایج در جدول شماره 2 گزارش ‌شده است.
نتایج جدول شماره 2 نشان می‌دهد که مقابله مسئله‌مدار با هیجان‌مدار (0/000=sig؛ 0/375-=r)، روان‌رنجوری (0/003=sig؛ 0/206-=r)، وظیفه‌شناسی (0/001=sig؛ 0/233-=r)، ناگویی خلقی (0/000=sig؛ 0/275-=r) رابطه منفی و معکوس و با وسواس فکری عملی (0/531=sig؛ 0/045-=r) و برون‌گرایی (0/389=sig؛ 0/061-=r)، گشودگی به تجربه (0/375=sig؛ 0/063=r) و سازگاری (0/234=sig؛ 0/085-=r) رابطه ندارد. مقابله هیجان‌مدار با روان‌رنجوری (0/000=sig؛ 0/453-=r) رابطه منفی و معکوس و با وسواس فکری عملی (0/005=sig؛ 0/198=r)، گشودگی به تجربه (0/001=sig؛ 0/225=r) و وظیفه‌شناسی (0/041=sig؛ 0/144=r)، رابطه مثبت و مستقیم دارد و با برون‌گرایی (0/185=sig؛ 0/094=r)، سازگاری (0/921=sig؛ 0/007-=r) و ناگویی خلقی (0/058=sig؛ 0/134=r) رابطه ندارد. ویژگی‌های شخصیتی با ناگویی خلقی (0/000=sig؛ 0/523-=r) با وسواس فکری – عملی (0/000=sig؛ 0/253-=r) رابطه منفی و معکوس دارد. ناگویی خلقی با وسواس فکری – عملی (0/000=sig؛ 0/272=r) رابطه‌ی مثبت و مستقیم دارد.
در این پژوهش از مدل‌سازی معادلات ساختاری استفاده شده است، در نرم‌افزار AMOS مدل و فرضیه‌های پژوهش مورد بررسی قرار گرفتند. ابتدا مدل اولیه اندازه‌گیری پژوهش توسط تحلیل عاملی تأییدی مورد بررسی قرار گرفت که نتایج نشان داد بار عاملی سؤالات بالاتر از 0/3 و سطح معناداری بالاتر از 1/96 بود (سؤالاتی که بار عاملی کم داشتند از مدل حذف شدند و مدل مجدداً در نرم‌‌افزار AMOS اجرا شد). سپس در ارزیابی مدل ساختاری، مدل مفهومی پژوهش و فرضیه‌های مورد بررسی قرار گرفتند. بر این اساس، در ادامه با توجه به مدل، فرضیه‌ها ارائه شده‌اند. در نتایج شاخص برازش باید شاخص χ2/df کمتر از 3، نتیجه RMSEA کمتر از 0/08 و PNFI بیشتر از 0/05 باشد. نتایج GFI و AGFI بیشتر از 0/8 باشد و نتایج سه مورد از پنج مورد NFI، NNFI، GFI، RFI و IFI بالای 0/9 باشد. با توجه به جدول شماره 3 شاخص‌های GFI و CFI, AGFI بیشتر از 0/9 و مقادیر df/χ² 2/174 و RMSEA 0/075 هستند. 


با توجه به این یافته‌ها می‌توان گفت که داده‌ها از لحاظ آماری با ساختار عاملی و زیربنای نظری سازگاری دارند؛ بنابراین، مدل اندازه‌گیری اولیه برازش مناسبی دارد.
بحث
هدف از پژوهش حاضر، نقش میانجی ناگویی هیجانی در رابطه بین سبک‌های مقابله‌ای و ویژگی‌های شخصیتی با وسواس فکری عملی بود. مدل ساختاری فرضیات پژوهش با نمایش ضرایب مسیر در تصویر شماره 1 نشان داده شده است. 

یافته‌های پژوهش حاضر نشان داد که رابطه سبک‌های مقابله‌ای با وسواس فکری عملی از طریق ناگویی هیجانی معنی‌دار‌ است؛ به ‌عبارت ‌دیگر مسیر غیرمستقیم مذکور مورد تأیید قرار گرفت. این یافته با نتایج حبیبی کلیبر، محمدزادگان و عافی [47]، دی برادیس و همکاران [48]، کانگ و همکاران [49] و دیویس و هامفری [50] هماهنگ است. دیویس و هامفری [50] دریافتند افرادی که قادر به درک و تنظیم هیجان‌های خود نیستند سبک مقابله هیجانی ضعیفی در پاسخ به موقعیت‌های استرس‌آمیز دارند که باعث می‌شود این افراد گرایش بیشتری به سمت اختلالات روانی پیدا کنند؛ در حالی‌که افرادی که سطوح بالاتری از درک هیجانی دارند با به کاربردن راهبردهای مقابله مؤثر احساسات خود را تنظیم کرده و در برابر مشکلات روانی مصون می‌مانند [50]. افراد وسواسی دارای تفکر عینی و بیرونی هستند و قدرت تفکر در مورد وقایع درونی را ندارند؛ بنابراین دائماً در تلاش برای سرکوب کردن این افکار و هیجان‌های مرتبط با آن هستند. درنتیجه این افکار و احساسات سرکوب‌شده به‌ صورت نشخوارهای ذهنی و وسواسی درمی‌آیند. دی برادیس و همکاران [48] دریافتند ناگویی هیجانی در افراد وسواسی منجر به برانگیختگی هیجانی می‌شود و در مقابله فرد با استرس‌های زندگی اختلال ایجاد می‌کند. شدت و قدرت افکار وسواسی به حدی قوی است که بیمار را برآشفته می‌کند؛ به ‌نحوی‌ که برای کاهش فشار افکار ناچار به انجام رفتارها و آیین وسواس می‌شود و برای اینکه بتواند در برابر شدت این افکار دوام بیاورد، نیاز به توانایی مقابله با این فشار را دارد. افزایش استفاده از راهبردهای مقابله‌ای باعث افزایش توانمندی‌های افراد در برخورد با مشکلات روانی می‌شود. افزایش استفاده از راهبرد هیجان‌مداری با افزایش اضطراب، آسیب جسمانی و وسواس مطابقت می‌کند و کاهش استفاده از راهبرد مسئله‌مداری با افزایش اختلال در عملکرد اجتماعی مطابقت می‌کند. به ‌این‌ ترتیب شیوه هیجان‌مداری بیشتر بر علائم جسمانی و هیجانی مؤثر است، درحالی‌که شیوه مسئله‌مداری بیشتر بر تعاملات فردی و عملکرد اجتماعی فرد تأثیر می‌گذارد [48]. لازاروس و فولکمن [27] بیان می‌کند که اگر افراد استرسور را قابل کنترل بدانند، بیشتر از مقابله متمرکز بر مسئله استفاده می‌کنند و در غیر این صورت به مقابله متمرکز بر هیجان روی می‌آورند. این روند ممکن است توجیه‌کننده باشد که چرا مقابله متمرکز بر مسئله اغلب در مورد استرسورهای مربوط به کار و تعاملات و عملکردهای اجتماعی و مقابله متمرکز بر هیجان بیشتر در مورد استرسورهای مربوط به سلامتی و تندرستی و حالات هیجانی فرد استفاده می‌شود. در فرایندهای مقابله، مهارت‌های شناختی برای حل مسئله مورد استفاده قرار می‌گیرند. فرد با به کار بستن سبک مقابله کارآمد مسئله‌مدار از مهارت‌های شناختی برای حل مسئله استفاده می‌کند. راه‌های مقابله با مشکل مستقیماً بررسی می‌شوند و معمولاً با یافتن راه‌حل‌های مناسب برای مشکل رضایت روان‌شناختی حاصل می‌شود. از سوی دیگر این وضعیت باعث نظم و انسجام فکری می‌شود و آشفتگی هیجانی را کاهش می‌دهد. در سایه انسجام فکری و آرامش هیجانی به دست آمده، منبع وسواس نیز بهتر شناسایی می‌شود و ممکن است قابل کنترل ارزیابی شود. شناخت منبع کنترل و قابل کنترل ارزیابی کردن آن‌ها از سوی دیگر به افزایش سلامت روانی کمک می‌کند. درواقع پایین بودن سطح تنش روانی باعث می‌شود که فرد در سایه آرامش روانی بهتر بتواند از مهارت‌های روان‌شناختی برای مقابله با مشکل استفاده کند. در تبیین این یافته باید گفت که سبک مقابله‌ای هیجان‌مدار پیامدهای هیجانی واقعه تنش‌زا را کنترل می‌کند و از طریق کنترل هیجانات حاصله از موقعیت تنش‌زا، تعادل عاطفی و هیجانی را حفظ می‌کنند و سبک مقابله‌ای مسئله‌مدار که با اقدامات سازنده فرد در رابطه با شرایط تنش‌زست باعث می‌شود تا منبع تنیدگی حذف یا تغییر یابد؛ بنابراین این موضوع می‌تواند هم به طور مستقیم وسواس را متأثر کند و هم از طریق اثر گذاشتن بر ناگویی خلقی بر وسواس موثر واقع شود. به عبارت دیگر با توجه به اینکه ناگویی خلقی با اضطراب، همبستگی مثبت و معناداری دارد می‌تواند بر کاهش یا شدت علائم وسواس نیز تأثیر‌گذار باشد؛ هرچند که برای مشخص شدن بیشتر جزئیات این اثرگذاری نیازمند انجام و تکرار پژوهش‌های بیشتری در این زمینه هستیم. نتایج دیگر پژوهش حاضر نیز نشان داد که رابطه ویژگی‌های شخصیتی بر وسواس فکری عملی از طریق متغیر میانجی ناگویی هیجانی معنی‌دار‌ است. این یافته با نتایج خسروانی و همکاران [51]، پیری و همکاران [52]، دی براردیس و همکاران [48] و کانگ و همکاران [49] هم‌خوان است. در تبیین این یافته می‌توان گفت که اجتناب از آسیب بالا در مدل زیستی‌اجتماعی کلینجر و همکاران [53] هیجان‌خواهی پایین در مدل پنج‌عاملی تناوبی زاکرمن و نقش افکار در ایجاد و نگهداری وسواس‌های فکری و اجبار نیز این آسیب پذیری را نشان داده‌اند. در تحقیقات در خصوص مدل پنج‌عاملی شخصیت نیز افراد دارای ویژگی‌های اختلال وسواس فکری عملی نمرات بالایی در روان‌رنجوری و نمرات پایین در برون‌گرایی و وظیفه‌شناسی به دست آوردند، اما در رابطه با انعطاف‌پذیری و توافق‌پذیری برخی نتایج نشان‌دهنده نمرات متوسط بوده‌اند. درواقع نمرات بالاتر در ویژگی‌های مربوط به روان‌رنجوری، با آمادگی بیشتر فرد برای تجربه احساسات منفی و افزایش آسیب روانی توأم است [54]. افراد دچار علائم مربوط به وسواس فکری عملی، تمایلات درون‌گرایی بیشتری داشته و افراد جزم‌اندیشی بوده و هیجانات منفی از قبیل اضطراب و افسردگی بیشتری را تجربه می‌کنند [54]. روان‌رنجوری یکی از عوامل شخصیتی و حالتی است که در مقابل ثبات هیجانی قرار می‌گیرد و افراد دارای این ویژگی شخصیتی تمایل عمومی به تجربه عواطف منفی مانند ترس، اضطراب، عصبانیت و احساس گناه دارند. در پژوهش حاضر نیز بین برون‌گرایی و وسواس ارتباطی یافت نشد. به ‌بیان ‌دیگر افرادی که از نظر شخصیتی (برون‌گرا هستند) کمتر به اختلالات وسواسی مبتلا می‌شوند. افراد برون‌گرا به علت داشتن ارتباط‌های مؤثر با اطرافیان در موقعیت‌های استرس‌آفرین می‌توانند در مورد مشکلات خود با دیگران حرف بزنند که این امر باعث می‌شود میزان فشار وارده بر آن‌ها کمتر شود که این امر در افراد درون‌گرا برعکس بوده و این افراد در موقعیت‌هایی که تجربه استرس و ناراحتی دارند در سطح شناختی از موضوع، فاجعه‌سازی می‌کنند و ارتباط‌های محدود باعث می‌شود که به‌ جای بیان ناراحتی روان‌شناختی از اختلال وسواس به‌ عنوان روشی برای ارتباط برقرار کردن با اطرافیان استفاده کنند. از سوی دیگر ناگویی هیجانی نیز نقش میانجی بین ویژگی‌های شخصیتی و وسواس‌ دارد. افرادی که قادر به درک، ارزیابی و تنظیم هیجانی خود نیستند سبک مقابله هیجانی ضعیفی در پاسخ به موقعیت‌های استرس‌آمیز دارند که باعث می‌شود این افراد گرایش بیشتری به سمت اختلالات روانی پیدا کنند، در حالی‌ که افرادی که سطوح بالاتری از درک هیجانی دارند با به کار بردن راهبردهای مقابله مؤثر احساسات خود را تنظیم کرده و در برابر مشکلات روانی مصون می‌مانند. مطالعه حاضر مانند سایر پژوهش‌های حوزه علوم رفتاری و روان‌شناسی دارای برخی محدودیت‌های مربوط به صحت و تعمیم‌پذیری نتایج است. 
نتیجه‌گیری
در نهایت می‌توان نتیجه گرفت که مدل‌یابی سبک‌های مقابله‌ای و ویژگی‌های شخصیت با وسواس بر مبنای نقش میانجی ناگویی هیجانی، برازنده داده‌هاست. ناگویی هیجانی به ‌عنوان میانجی‌گر در رابطه بین سبک‌های مقابله‌ای و ویژگی‌های شخصیت با وسواس فکری عملی، نقش پراهمیتی در بهبود سلامت روان بیماران وسواسی دارد.
از محدودیت‌های پژوهش حاضر این بود که از ابزارهای خود‌گزارشی استفاده‌ کرده است و این احتمال وجود دارد که پرسش‌نامه‌ها با دقت پاسخ داده نشده باشند. این پژوهش برای افراد وسواسی شهر کرمان اجرا شد و این محدودیت تعمیم نتایج را به دیگر جوامع با مشکل روبه‌رو می‌کند. محدود بودن جامعه‌ آماری به افراد وسواسی و همچنین عدم بررسی برخی متغیرهای مداخله‌گر مانند وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی، تعمیم‌پذیری یافته‌های مذکور را با محدودیت روبه‌رو می‌کند. همچنین به درمانگران و مشاورانی که با افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی سروکار دارند پیشنهاد می‌شود که به ویژگی‌های شخصیتی و اختلالات روانی همراه با این بیماری توجه کنند؛ زیرا آگاهی داشتن از این متغیرها می‌تواند در زمینه ارائه خدمات بهتر و مناسب‌تر به این بیماران کمک‌کننده باشد. همچنین به درمانگران و مشاورانی که با افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی سروکار دارند پیشنهاد می‌شود به ویژگی‌های شخصیتی و اختلالات روانی همراه با این بیماری توجه کنند؛ زیرا آگاهی داشتن از این متغیرها می‌تواند در زمینه ارائه خدمات بهتر و مناسب‌تر به این بیماران کمک‌کننده باشد. 

ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش

در پژوهش حاضر تمام موازین اخلاقی حاکم بر یک پژوهش، مانند کسب رضایت آگاهانه و محرمانه کامل رعایت شد. کد اخلاق IR.KMU.REC.1398.527 است.

حامی مالی
این مقاله حاصل پایان‌نامه دکتری روان‌شناسی عمومی خانم مریم پور امرالهی در دانشگاه باهنر، دانشکده ادبیات و علوم انسانی است.

مشارکت نویسندگان
تمامی نویسندگان در نگارش اثر به یک اندازه مشارکت داشته‌اند.

تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان این مقاله هیچ تضاد منافعی ندارد.

تشکر و قدردانی
از معاونت محترم پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی زرند و دانشگاه علوم‌پزشکی کرمان تقدیر می‌شود.

References
1.Naghdi S, Bakhshipour A, Bafandeh H. [A comparative study of personality trait in obsessive -compulsive disorder and normal individuals (Persian)]. Journal of Instruction and Evaluation. 2013; 6(23):91-104. http://jinev.iaut.ac.ir/article_521494.html
2.Abramowitz JS, Deacon BJ, Olatunji BO, Wheaton MG, Berman NC, Losardo D, et al. Assessment of obsessive-compulsive symptom dimensions: Development and evaluation of the Dimensional Obsessive-Compulsive Scale. Psychological Assessment. 2010; 22(1):180-98. [DOI:10.1037/a0018260] [PMID]
3.De Houwer J, Teige-Mocigmba S, Spruyt A, Moors A. Implict measures: A normative analysis and review. Psychological Bulletin. 2009; 135(3):347-68. [DOI:10.1037/a0014211] [PMID]
4.Almardani Some’eh S. [The comparison of Marital Satisfaction in OCD- pateints and normal individuals (Persian)]. Shenakht Journal of Psychology and Psychiatry. 2019; 5(6):13-23. [DOI:10.29252/shenakht.5.6.13]
5.American Psychiatric Association. Diagnostic and statistical manual of mental disorders: DSM-IV [Internet]. 1994 [Updated 2010 March 8]. Available from: https://www.nlm.nih.gov/research/umls/sourcereleasedocs/current/DSM4/index.html
6.Hasanzadeh A. [Comparison of metacognitive components in adolescents with and without obsessive-compulsive disorder (Persian)]. Tehran: Allameh Tabataba'i University; 2011. https://ganj.irandoc.ac.ir//#/articles/dd6a8b5351ba208506879f57e9173aca
7.Sohrabzadeh Fard A, Hakim Shooshtari M, Alibaba S. [Comparison of psychopathology and personality traits in three groups of mothers of children with anxiety disorders, obsessive-compulsive disorder and healthy group (Persian)]. Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology. 2018; 24(2):164-75. [DOI:10.32598/ijpcp.24.2.164]
8.Sajadmanesh R. [The relationship between personality traits and perceived stress with coping stress styles in Ahwaz Payame Noor University Staff (Persian)]. Ahvaz: Azad Eslami University; 2012.
9.Hamidi F, Shirzad Aski M. [Relationship between personality characteristics and metacognitive strategies with computer self-efficacy in student-teachers (Persian)]. Information and Communication Technology in Educational Sciences. 2016; 6(4):23-38. http://ictedu.iausari.ac.ir/article_652262.html
10.Bakhshayesh AR. [The relationship between personality types and general health with job satisfaction of Yazd health center staffs (Persian)]. Payavard Salamat. 2013; 7(1):42-55. http://payavard.tums.ac.ir/article-1-5017-en.html
11.Dixon-Gordon KL, Conkey LC, Whalen DJ. Recent advances in understanding physical health problems in personality disorders. Current Opinion in Psychology. 2018; 21:1-5. [DOI:10.1016/j.copsyc.2017.08.036] [PMID] [PMCID]
12.Razagh Pour M, Hoseinzadeh AA. [The mediating role of Cognitive Emotion Regulation Strategies in the relationship between personality traits with somatization symptoms of female university students (Persian)]. Quarterly of Applied Psychology. 2019; 13(2):295-316. http://apsy.sbu.ac.ir/article_97219.html
13.McCrae RR, Costa Jr PT. A contemplated revision of NEO five-factor inventory. Personality and Individual Differences. 2004; 36(3):587-96. [DOI:10.1016/S0191-8869(03)00118-1]
14.Dehghanzadeh E, Esmailishad B. [Prediction of student creativity upon personality traits and learning strategies (Persian)]. Educational Development of Judishapur. 2019; 10 Suppl:102-13. http://journals.ajums.ac.ir/article_92597.html
15.Rector NA, Hood K, Richter MA, Michael Bagby R. Obsessive-compulsive disorder and the five-factor model of personality: Distinction and overlap with major depressive disorder. Behaviour Research and Therapy. 2002; 40(10):1205-19. [DOI:10.1016/S0005-7967(02)00024-4]
16.Ghazanfari F, Kadampoor A. [The relationship between mental health and coping strategies in citizenship of Khoramabad city (Persian)]. Journal of Fundamentals of Mental Health. 2008; 10(37):47-54. [DOI:10.22038/JFMH.2008.1775]
17.Khaledian H, Parhizkar B, Shikhesmaeili F, Moradi M. [Comparison of the personality characteristics and coping strategies between the patients with irritable bowel syndrome and normal individuals (Persian)]. Scientific Journal of Kurdistan University of Medical Sciences. 2019; 24(3):85-95. [DOI:10.29252/sjku.24.3.85]
18.Volkmar FR, Paul R, Cohen D. Handbook of autism and pervasive developmental disorders. Hoboken: John Wiley & Sons; 2006. https://books.google.com/books?id=r6z7CT5v8L4C&printsec=frontcover&dq=
19.Higgins DJ, Bailey SR, Pearce JC. Factors associated with functioning style and coping strategies of families with a child with an autism spectrum disorder. Autism. 2005; 9(2):125-37. [DOI:10.1177/1362361305051403] [PMID]
20.Hooshyar M, Kakavand A, Ahmadi A. [The effectiveness of mindfulness-based therapy on quality of life and coping strategies of mothers of children with autistic spectrum disorder (Persian)]. Quarterly Journal of Social Work. 2018; 7(2):32-9. http://socialworkmag.ir/article-1-392-en.html
21.Carver CS, Pozo C, Harris SD, Noriega V, Scheier MF, Robinson DS, et al. How coping mediates the effect of optimism and distress: A study of women with early stage breast cancer. Journal of Personality and Social Psychology. 1993; 65(2):375-90. [DOI:10.1037/0022-3514.65.2.375] [PMID]
22.Ghassem Boroujerdi F, Sohrabi F, Borjali A. [Evaluation of the interactive relationship between attachment styles, coping styles and mental health in adolescents (Persian)]. Journal of Social Psychology (New Findings in Psychology). 2012; 7(21):85-100. https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?ID=160177
23.Folkman S. Stress: Appraisal and coping. In: Gellman MD, Turner JR, editors. Encyclopedia of Behavioral Medicine. New York, NY: Springer; 2013. [DOI:10.1007/978-1-4419-1005-9_215]
24.Rahimi B. [The relationship between Meaning of Life and coping strategies with happiness in students with depressed and normal people of Kurdistan University [MA. thesis]. Urmia: Urmia University; 2015.
25.Sadock VA, Sadock S. Comprehensive textbook of psychiatry. Philadelphia: Lippincott Williams & Wilkins; 2015.
26.Sanderson C. Health psychology [F Jomhouri, F Meschi, Sh Sodager, Persian trans.]. Karaj: Sarafraz Publications; 2015.
27.Lazarus RS, Folkaman S. Stress, appraisal and coping. New York, NY: Springer; 1984. https://books.google.com/books?id=i-ySQQuUpr8C&dq
28.Ramandi M, Shareh H, Siltani E, Khormaee F, Mirzaee A. [Role of coping strategies in the psychological problems of patients with diabetes (Persian)]. Scientific Journal of Ilam University of Medical Sciences. 2013; 21(3):163-73. http://sjimu.medilam.ac.ir/article-1-1208-en.html
29.Besharat MA, Barati N, Lotfi J. [Relationship between coping styles and mental health in a sample of multiple sclerosis patients (Persian)]. Research in Medicine. 2008; 32(1):27-35. http://pejouhesh.sbmu.ac.ir/article-1-457-en.html
30.Wingenfeld K, Mensebach C, Rullkoetter N, Schlosser N, Schaffrath C, Beblo T, et al. Relationship between coping with negative life-events and psychopathology: Major depression and borderline personality disorder. Psychology and Psychotherapy: Theory, Research and Practice. 2009; 82(4):421-5. [DOI:10.1348/147608309X452416] [PMID]
31.Nargesi F, Fathi-Ashtiani A, Davoudi I, Ashrafi E. [The mediating role of difficulties in emotion regulation strategies on the relationship between alexithymia, anxiety sensitivity and distress tolerance with obsessive-compulsive symptoms (Persian)]. Middle Eastern Journal of Disability Studies. 2018; 8:9. http://jdisabilstud.org/article-1-1103-en.html
32.Heshmati R, Ghorbani N, Rostami R, Ahmadi M, Akhavan H. [Comparative study of alexithymia in patients with psychotic disorders, non psychotic and normal people (Persian)]. Avicenna Journal of Clinical Medicine. 2010; 17(1):56-61. http://sjh.umsha.ac.ir/article-1-290-en.html
33.Luminet O, Vermeulen N, Demaret C, Taylor GJ, Michael Bagby R. Alexithymia and level of processing: Evidence for an overall deficit in remembering emotion words. Journal of Research in Personality. 2006; 40(5):713-33. [DOI:10.1016/j.jrp.2005.09.001]
34.Scarpazza C, di Pellegrino G, Làdavas E. Emotional modulation of touch in alexithymia. Emotion. 2014; 14(3):602-10. [DOI:10.1037/a0035888] [PMID]
35.van der Velde J, Gromann PM, Swart M, Wiersma D, de Haan L, Bruggeman R, et al. Alexithymia influences brain activation during emotion perception but not regulation. Social Cognitive and Affective Neuroscience. 2015; 10(2):285-93. [DOI:10.1093/scan/nsu056] [PMID] [PMCID]
36.Taylor GJ, Parker JD, Bagby RM. Relationships between alexithymia and related constructs. In: Vingerhoets A, Van Bussel F, Boelhouwer J, editor. The (non)- expression of emotions in health and disease. Tilburg: Tilburg University Press; 1999.
37.Mattila AK, Luutonen S, Ylinen M, Salokangas RKR, Joukamaa M. Alexithymia, human relationships, and mobile phone use. The Journal of Nervous and Mental Disease. 2010; 198(10):722-7. [DOI:10.1097/NMD.0b013e3181f4ab50] [PMID]
38.Besharat MA. Reliability and factorial validity of a Farsi version of the 20-item Toronto Alexithymia Scale with a sample of Iranian students. Psychological Reports. 2007; 101(1):209-20. [DOI:10.2466/pr0.101.1.209-220] [PMID]
39.Grabe HJ, Ruhrmann S, Ettelt S, Müller A, Buhtz F, Hochrein A, et al. Alexithymia in obsessive-compulsive disorder - results from a family study. Psychotherapy and Psychosomatics. 2006; 75(5):312-8. [DOI:10.1159/000093954] [PMID]
40.Hooman HA. [Structural equation modeling using laser software (Persian)]. Tehran: Samat Publications. 2005. https://www.adinehbook.com/gp/product/9644599624
41.Folkman S, Lazarus RS, Gruen RJ, DeLongis A. Appraisal, coping, health status, and psychological symptoms. Journal of Personality and Social Psychology. 1986; 50(3):571-9. [DOI:10.1037/0022-3514.50.3.571]
42.Agha Yousefi AR. [The role of personality factors on coping strategies and the impact of treatment methods on personality factors and depression (Persian)] [PhD. dissertation]. Tehran: Tarbiat Modares University; 2001. https://ganj.irandoc.ac.ir//#/articles/fcdaca9addd68368df18de45509bfb04
43.Kiamehr J. [Standardization of the short form of the NEO five factor questionnaire and its factor structure among students of Tehran university (Persian)]. Tehran: Allameh Tabataba'i University; 2003. http://d-lib.atu.ac.ir/site/catalogue/66810
44.Michael Bagby R, Parker JDA, Taylor GJ. The twenty-item Toronto Alexithymia scale: I. Item selection and cross-validation of the factor structure. Journal of Psychosomatic Research. 1994; 38(1):23-32. [DOI:10.1016/0022-3999(94)90005-1]
45.Besharat MA, Masoodi M, Gholamali Lavasani M. [Alexithymia and psychological and physical vulnerability (Persian)]. Thoughts and Behavior in Clinical Psychology. 2015; 9(34):47-56. https://jtbcp.riau.ac.ir/article_107.html
46.Rachman SJ, Hodgson RJ. Obsessions and compulsions. New Jersey: Prentice Hall; 1997.
47.Habibi Kaleybar R, Mohammadzadegan R, Afi E. [Comparison of alexithymia and impulsive behaviors in schizophrenia patients and healthy individuals (Persian)]. Quarterly of the Horizon of Medical Sciences. 2017; 23(3):199-205. http://hms.gmu.ac.ir/article-1-2634-en.html
48.De Berardis D, Serroni N, Campanella D, Rapini G, Olivieri L, Feliziani B, et al. Alexithymia, responsibility attitudes and suicide ideation among outpatients with obsessive-compulsive disorder: An exploratory study. Comprehensive Psychiatry. 2015; 58:82-7. [DOI:10.1016/j.comppsych.2014.12.016] [PMID]
49.Kang JI, Namkoong K, Yoo SW, Jhung K, Kim SJ. Abnormalities of emotional awareness and perception in patients with obsessive - compulsive disorder. Journal of Affective Disorders. 2012; 141(2-3):286-93. [DOI:10.1016/j.jad.2012.04.001] [PMID]
50.Davis SK, Humphrey N. The influence of Emotional Intelligence (EI) on coping and mental health in adolescence: Divergent roles for trait and ability EI. Journal of Adolescence. 2012; 35(5):1369-79. [DOI:10.1016/j.adolescence.2012.05.007] [PMID]
51.Khosravani V, Samimi Ardestani M, Sharifi Bastan F, Kamali Z. The relationship between alexithymia and symptom dimensions in patients with obsessive-compulsive disorder. Journal of Obsessive-Compulsive and Related Disorders. 2017; 14:127-33. [DOI:10.1016/j.jocrd.2017.04.001]
52.Piri Z, Amiri Majd M, Bazzazian S, Ghamari M. [The mediating role of coping strategies in the relationship of difficulties in emotion regulation with internet addiction among college students (Persian)]. Quarterly of the Horizon of Medical Sciences. 2019; 26(1):38-53. http://hms.gmu.ac.ir/article-1-3262-en.html
53.Robert Cloninger C. A systematic method for clinical description and classification of personality variants. A proposal. Archives of General Psychiatry. 1987; 44(6):573-88. [DOI:10.1001/archpsyc.1987.01800180093014] [PMID]
54.Paunonen SV, Ashton MC. Big five factors and facets and the prediction of behavior. Journal of Personality and Social Psychology. 2001; 81(3):524-39. [DOI:10.1037/0022-3514.81.3.524] [PMID]
 
نوع مطالعه: پژوهشی | موضوع مقاله: بهداشت روان
دریافت: 1398/12/11 | پذیرش: 1399/4/30 | انتشار: 1399/10/12

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.